نفس‌كشيدن كسي‌كه براي ما اندوهگين است، عبادت می باشد.

به سايت مذهبي حضرت عباس خوش آمديد .

PostImageBlock
سايت حضرت عباس" border="0">
/endPostImageBlock

چه زيبا و تسلّي‌بخش امام به حق ناطق اعليحضرت جعفربن‌محمّدٍالصادق7 فرموده‌اند

«نَفَسُ المَهْموم لَنا المُغْتَمِّ لِظُلمِنا تَسبيحٌ، وَ هَمّهُ لِأمْرِنا عِبادة، وَ كِتمانه لِسِرِّنا جهاد في سَبيلِ الله»

يعني نفس‌كشيدن كسي‌كه براي ما اندوهگين است و براي ستمي كه به ما شده، غمگين است، تسبيح مي‌باشد. و همت‌گماشتنش براي امر ما عبادت است و پنهان داشتن او راز ما را، جهاد در راه خداست. راوي گويد: محمّد‌بن‌‌سعيد به من گفت: اين روايت را با آب طلا بنويس كه من چيزي بهتر از اين ننوشته‌ام.

 



 

«اصول كافي»، محمّدبن‌يعقوب كليني، حديث 2270.

 

تاریخ : شنبه 31 فروردين 1392 زمان : 17:45

نویسنده : اميرعباس دسته بندي : همه مطالب
PostRateBlock /endPostRateBlock OnlyMorePostBlock
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
/endOnlyMorePostBlock

برچسب‌ها: احادیث, نفس‌كشيدن كسي‌كه براي ما اندوهگين است, عبادت می باشد, عبادت واقعی, حقیقت,

(نظر)

محبوب کن - فیس نمافيس بوك

PostImageBlock
سايت حضرت عباس" border="0">
/endPostImageBlock

یکی از زیباترین روایت ها در مورد رعایت حجاب در زیر آمده است که شاید همه شنیده باشند اما

حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از پدران گرامیش از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل فرمود که: روزی شخص نابینایی اجازه ورود خواست. فاطمه (س) برخاست و چادر به سر کرد. رسول خدا فرمود:« چرا از او رو می‌گیری، او که تو را نمی‌بیند؟» فاطمه عرض کرد:« او مرا نمی‌بیند، اما من که او را می بینم. و او اگر چه مرا نمی‌بیند ولی بوی مرا که حس می‌کند!

رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود : در آخر امت من زنانی پیدا می شوند که در عین لباس پوشیدن لخت و عریان هستند …!

رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم: سیکون فی آخر امتی رجال یرکب نساءهم علی سروج الرجال یرکبون علی المیاثر حتی یاتوا ابواب المساجد نساوهم کاسیات عاریات علی رؤوسهن کاشنمه البخت البحاف لایجدن ریح الجنه فالعنوهن ملعونات.

رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم: در آخر امت من مردانی پیدا می شوند که زنهایشان همچون مردها بر روی زینها سوار می شوند ،در آن زمان مردان بر روی چیزهایی سوار می شوند که چرخ دارد (وسائل نقلیه چون ماشین و موتور) و تا درب مساجد می روند .زنانشان در عین لباس پوشیدن لخت و عریان هستند و بر روی سرهایشان چیزی مانند کوهان (شتر و یا استران لاغر) است انها عطر بهشت را هم نمی شنوند آنها را لعنت کنید که از رحمت خدا دورند.

تاریخ : شنبه 31 فروردين 1392 زمان : 16:14

نویسنده : اميرعباس PostRateBlock /endPostRateBlock OnlyMorePostBlock
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
/endOnlyMorePostBlock

(نظر)

محبوب کن - فیس نمافيس بوك

PostImageBlock
سايت حضرت عباس" border="0">
/endPostImageBlock

شخصی با حال آشفته به حضور حضرت علی علیه السلام رسید عرض کرد: احساس می کنم که تا ساعتی دیگر خواهم مرد.
فرمود: مرگ بیمی ندارد همه می میرند.
عرض کرد: در این ساعت چه کاری کنم؟
فرمود: تحصیل علم کن!

تاریخ : شنبه 31 فروردين 1392 زمان : 16:1

نویسنده : اميرعباس PostRateBlock /endPostRateBlock OnlyMorePostBlock
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
/endOnlyMorePostBlock

(نظر)

محبوب کن - فیس نمافيس بوك

PostImageBlock
سايت حضرت عباس" border="0">
/endPostImageBlock

در مجلسی، مرحوم ملا عبدالله تستری از مرحوم مقدس اردبیلی مسئله ای را سوال کرد. مقدس فرمود : بعدا» می گویم .
پس از اتمام مجلس دست تستری را گرفت و از مجلس بیرون آورد. و رفتند به صحرا و در انجا جواب مسئله را شرح داد.
ملا عبدالله گفت: چرا این مطالب را در مجلس نفرمودید .
مقدس فرمود: اگر در آنجا در حضور مردم صحبت می کردیم شاید مایه نقصان من و تو می شد چون هر یک خواهان پیروزی خود بودیم و این نفس سرکش استفاده سوء می نمود و از شائبه ریا و خود خواهی خالی نبود و گناهکار می شدیم ولی الآن در این بیابان جز من و تو و خدا کسی اینجا نیست ریا و شیطان و نفس هیچ گونه دخالتی ندارند .

تاریخ : شنبه 31 فروردين 1392 زمان : 15:26

نویسنده : اميرعباس PostRateBlock /endPostRateBlock OnlyMorePostBlock
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
/endOnlyMorePostBlock

(نظر)

محبوب کن - فیس نمافيس بوك

PostImageBlock
سايت حضرت عباس" border="0">
/endPostImageBlock

 

حديث

 

امام صادق(ع) فرمودند:

 

پرهیزگارترین مردم کسی است که در مورد شبهه توقف کند

عابدترین مردم کسی است که واجبات را انجام دهد

زاهدترین مردم کسی است که حرام را ترک کند

زحمت کش ترین مردم کسی است که گناه نکند

تاریخ : دو شنبه 26 فروردين 1392 زمان : 21:58

نویسنده : اميرعباس دسته بندي : همه مطالب
PostRateBlock /endPostRateBlock OnlyMorePostBlock
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
/endOnlyMorePostBlock

برچسب‌ها: حديث,

(نظر)

محبوب کن - فیس نمافيس بوك

PostImageBlock
سايت حضرت عباس" border="0">
/endPostImageBlock

 

حسن ممدوحی، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفته هرگونه پیشرفت علمی «مضر» به حال تقوا و پاکدامنی جامعه «حرام» است و خداوند از نصب و راه‌اندازی «رایتل» راضی نیست.

به گزارش روز پنجشنبه (هشتم فروردین) خبرگزاری «رسا»٬ آقای ممدوحی در پاسخ کوتاه خود در خصوص حکم نصب و راه‌اندازی رایتل اظهار کرده است: «قطعاً مرضی خدا و امام زمان نیست و باید آن را منع نمود.»

وی افزوده که «فساد گستردة رایتل قطعی است و در شرایط فعلی جامعه، راه‌اندازی آن بسترسازی برای فساد مضاعف است.»

این نماینده مجلس خبرگان رهبری اضافه کرده «هر گونه پیشرفت علمی مضر به حال تقوی و پاکدامنی جامعه قطعا حرام و حیثیت علمی و فنی مسأله ربطی به شیوع فساد ندارد.»

راه‌اندازی خدمات تصویری سیم کارت‌های اپراتور سوم تلفن همراه (رایتل) در ایران با اعتراض گروهی از نمایندگان مجلس و برخی مراجع تقلید مواجه شده است.

۱۴ بهمن ماه سال گذشته ناصر مکارم شیرازی از مراجع تقلید قم با صدور فتوایی از شرکت‌های خصوصی و دولتی خواسته بود از خدمات تصویری «رایتل» استفاده نکنند.

علی طاهری٬ سخنگوی کمیسیون فرهنگی مجلس سوم بهمن ماه نیز از نگرانی اعضای این کمیسیون در مورد عدم رعایت شئونات اسلامی در مکالمات تصویری اپراتور جدید تلفن همراه (رایتل) خبر داده بود.

آقای طاهری گفته بود سیم‌کارت «رایتل» علاوه بر صوت، تصویر را هم منتقل می‌کند که این موضوع باعث بروز نگرانی‌هایی در میان «متدینین» جامعه شده است.

 

 

تاریخ : شنبه 17 فروردين 1392 زمان : 23:26

نویسنده : اميرعباس دسته بندي : همه مطالب حجاب
PostRateBlock /endPostRateBlock OnlyMorePostBlock
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
/endOnlyMorePostBlock

برچسب‌ها: حسین ممدوحی , سیم کارت رایتل , محرم و نامحرم , بی حجاب,

(نظر)

محبوب کن - فیس نمافيس بوك

PostImageBlock
سايت حضرت عباس" border="0">
/endPostImageBlock

مرحوم علامه تهرانی در کتاب معادشناسی می نویسد:

 

از شخص موثقی شنیدم که می گفت:روزی یکی از معممین برای عیادت مرحوم علامه امینی در منزل موقت

 

ایشان که در منطقۀ پیچ شمران تهران بود رفته بود.

 

علامه امینی (ره) سخت مریض وبه پشت خوابیده بودند.

 

آن شخص ضمن احوالپرسی وصحبت ازآقا سؤال کرده بود:

 

اگرانسان به حضرت عباس (ع) علاقه و محبت نداشته باشد به ایمان او صدمه می خورد؟

 

علامه(ره)متغیر شدهوبا آن حال نقاهت نشستندو گفتند:به حضرت ابوالفضل (ع) که سهل است!اگر به بند کفش من که

 

نوکری از نوکران حضرت ابوالفضلم علاقه ومحبت نداشته باشداز این جهت که نوکرم،واللّه به رو در آتش خواهد افتاد!

تاریخ : شنبه 17 فروردين 1392 زمان : 18:6

نویسنده : اميرعباس PostRateBlock /endPostRateBlock OnlyMorePostBlock
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
/endOnlyMorePostBlock

(نظر)

محبوب کن - فیس نمافيس بوك

PostImageBlock
سايت حضرت عباس" border="0">
/endPostImageBlock

حضرت امام محمد تقي جوادالأئمه (ع )

امام نهم شيعيان حضرت جواد (ع ) در سال 195هجري در مدينه ولادت يافت .
نام نامي اش محمد معروف به جواد و تقي است .
القاب ديگري مانند : رضي و متقي نيز داشته ، ولي تقي از همه معروفتر مي باشد . مادر گرامي اش سبيکه يا خيزران است که اين دو نام در تاريخ زندگي آن حضرت ثبت است .
امام محمد تقي (ع ) هنگام وفات پدر 8 ساله بود . پس از شهادت جانگداز حضرت رضا عليه السلام در اواخر ماه صفر سال 203 ه مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع ) انتقال يافت .
مأمون خليفه عباسي که همچون ساير خلفاي  بني عباس از پيشرفت معنوي و نفوذ باطني امامان معصوم و گسترش فضايل آنها در بين مردم هراس داشت ، سعي  کرد ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خويش قرار دهد .
" از اينجا بود که مأمون نخستين کاري که کرد ، دختر خويش ام الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد (ع ) درآورد ، تا مراقبي  دايمي و از درون خانه ، بر امام گمارده باشد . رنجهاي دايمي که امام جواد (ع ) از ناحيه اين مأمور خانگي  برده است ، در تاريخ معروف است " .
از روشهايي که مأمون در مورد حضرت رضا (ع ) به کار مي بست ، تشکيل مجالس بحث و مناظره بود .
مأمون و بعد معتصم عباسي مي خواستند از اين راه - به گمان باطل خود - امام (ع ) را در تنگنا قرار دهند .
در مورد فرزندش حضرت جواد (ع ) نيز چنين روشي را به کار بستند . به خصوص که در آغاز امامت هنوز سني از عمر امام جواد (ع ) نگذشته بود . مأمون نمي دانست که مقام ولايت و امامت که موهبتي است الهي ، بستگي به کمي  و زيادي سالهاي عمر ندارد .
باري ، حضرت جواد (ع ) با عمر کوتاه خود که همچون نوگل بهاران زودگذر بود ، و در دوره اي که فرقه هاي مختلف اسلامي و غير اسلامي  در ميدان رشد و نمو يافته بودند و دانشمندان بزرگي در اين دوران ، زندگي مي کردند و علوم و فنون ساير ملتها پيشرفت نموده و کتابهاي زيادي به زبان عربي ترجمه و در دسترس قرار گرفته بود ، با کمي سن وارد بحثهاي علمي گرديد و با سرمايه خدايي امامت که از سرچشمه ولايت مطلقه و الهام رباني مايه گرفته بود ، احکام اسلامي را مانند پدران و اجداد بزرگوارش گسترش داد و به تعليم و ارشاد پرداخت و به مسائل بسياري  پاسخ گفت .
براي نمونه ، يکي از مناظره هاي  ( = احتجاجات ) حضرت امام محمد تقي (ع ) را در زير نقل مي کنيم : " عياشي در تفسير خود از ذرقان که همنشين و دوست احمد بن ابي دؤاد بود ، نقل مي کند که ذرقان گفت : روزي دوستش ( ابن ابي دؤاد ) از دربار معتصم عباسي  برگشت و بسيار گرفته و پريشان حال به نظر رسيد .
گفتم : چه شده است که امروز اين چنين ناراحتي ؟
گفت : در حضور خليفه و ابوجعفر فرزند علي بن موسي الرضا جرياني پيش آمد که مايه شرمساري و خواري ما گرديد .
گفتم : چگونه ؟ گفت : سارقي را به حضور خليفه آورده بودند که سرقتش آشکار و دزد اقرار به دزدي کرده بود .
خليفه طريقه اجراي حد و قصاص را پرسيد . عده اي از فقها حاضر بودند ، خليفه دستور داد بقيه فقيهان را نيز حاضر کردند ، و محمد بن علي الرضا را هم خواست . خليفه از ما پرسيد : حد اسلامي چگونه بايد جاري شود ؟
من گفتم : از مچ دست بايد قطع گردد . خليفه گفت : به چه دليل ؟ گفتم : به دليل آنکه دست شامل انگشتان و کف دست تا مچ دست است ، و در قرآن کريم در آيه تيمم آمده است : فامسحوا بوجوهکم و ايديکم . بسياري از فقيهان حاضر در جلسه گفته مرا تصديق کردند .
يک دسته از علماء گفتند : بايد دست را از مرفق بريد . خليفه پرسيد : به چه دليل ؟ گفتند : به دليل آيه وضو که در قرآن کريم آمده است : ... و ايديکم الي  المرافق . و اين آيه نشان مي دهد که دست دزد را بايد از مرفق بريد .
دسته ديگر گفتند : دست را از شانه بايد بريد چون دست شامل تمام اين اجزاء مي شود . و چون بحث و اختلاف پيش آمد ، خليفه روي  به حضرت ابوجعفر محمد بن علي  کرد و گفت : يا اباجعفر ، شما در اين مسأله چه مي گوييد ؟
آن حضرت فرمود : علماي شما در اين باره سخن گفتند . من را از بيان مطلب معذور بدار . خليفه گفت : به خدا سوگند که شما هم بايد نظر خود را بيان کنيد .
حضرت جواد فرمود : اکنون که من را سوگند مي دهي  پاسخ آن را مي گويم .
اين مطالبي که علماي اهل سنت درباره حد دزدي بيان کردند خطاست . حد صحيح اسلامي  آن است که بايد انگشتان دست را غير از انگشت ابهام قطع کرد .
خليفه پرسيد : چرا ؟ امام (ع ) فرمود : زيرا رسول الله (ص ) فرموده است سجود بايد بر هفت عضو از بدن انجام شود : پيشاني ، دو کف دست ، دو سر زانو ، دو انگشت ابهام پا ، و اگر دست را از شانه يا مرفق يا مچ قطع کنند براي سجده حق تعالي محلي  باقي نمي ماند ، و در قرآن کريم آمده است " و ان المساجد لله ... " سجده گاه ها از آن خداست ، پس کسي نبايد آنها را ببرد .
معتصم از اين حکم الهي و منطقي بسيار مسرور شد ، و آن را تصديق کرد و امر نمود انگشتان دزد را برابر حکم حضرت جواد (ع ) قطع کردند .
ذرقان مي گويد : ابن ابي دؤاد سخت پريشان شده بود ، که چرا نظر او در محضر خليفه رد شده است
. سه روز پس از اين جريان نزد معتصم رفت و گفت : يا اميرالمؤمنين ، آمده ام تو را نصيحتي کنم و اين نصحيت را به شکرانه محبتي که نسبت به ما داري  مي گويم .
معتصم گفت : بگو . ابن ابي دؤاد گفت : وقتي مجلسي از فقها و علما تشکيل مي دهي تا يک مسأله يا مسائلي را در آنجا مطرح کني ، همه بزرگان کشوري  و لشکري حاضر هستند ، حتي  خادمان و دربانان و پاسبانان شاهد آن مجلس و گفتگوهايي  که در حضور تو مي شود هستند ، و چون مي بينند که رأي علماي بزرگ تو در برابر رأي محمد بن علي الجواد ارزشي ندارد ، کم کم مردم به آن حضرت توجه مي کنند و خلافت از خاندان تو به خانواده آل علي منتقل مي گردد ، و پايه هاي قدرت و شوکت تو متزلزل مي گردد .
اين بدگويي و اندرز غرض آلود در وجود معتصم کار کرد و از آن روز در صدد برآمد اين مشعل نوراني و اين سرچشمه دانش و فضيلت را خاموش سازد . اين روش را - قبل از معتصم - مأمون نيز در مورد حضرت جوادالأئمه (ع ) به کار مي برد ، چنانکه در آغاز امامت امام نهم ، مأمون دوباره دست به تشکيل مجالس مناظره زد و از جمله از يحيي بن اکثم که قاضي بزرگ دربار وي بود ، خواست تا از امام (ع ) پرسشهايي کند ، شايد بتواند از اين راه به موقعيت امام (ع ) ضربتي وارد کند . اما نشد ، و اما از همه اين مناظرات سربلند درآمد .
روزي از آنجا که " يحيي بن اکثم " به اشاره مأمون مي خواست پرسشهاي خود را مطرح سازد مأمون نيز موافقت کرد ، و امام جواد (ع ) و همه بزرگان و دانشمندان را در مجلس حاضر کرد . مأمون نسبت به حضرت امام محمد تقي (ع ) احترام بسيار کرد و آنگاه از يحيي خواست آنچه مي خواهد بپرسد . يحيي که پيرمردي  سالمند بود ، پس از اجازه مأمون و حضرت جواد (ع ) گفت : اجازه مي فرمايي  مسأله اي از فقه بپرسم ؟ حضرت جواد فرمود : آنچه دلت مي خواهد بپرس .
يحيي بن اکثم پرسيد : اگر کسي در حال احرام قتل صيد کرد چه بايد بکند ؟ حضرت جواد (ع ) فرمود : آيا قاتل صيد محل بوده يا محرم ؟ عالم بوده يا جاهل ؟ به عمد صيد کرده يا خطا ؟ محرم آزاد بوده يا بنده ؟ صغير بوده يا کبير ؟ اول قتل او بوده يا صياد بوده و کارش صيد بوده ؟ آيا حيواني را که کشته است صيد تمام بوده يا بچه صيد ؟ آيا در اين قتل پشيمان شده يا نه ؟ آيا اين عمل در شب بوده يا روز ؟ احرام محرم براي عمره بوده يا احرام حج ؟ يحيي دچار حيرت عجيبي شد . نمي دانست چگونه جواب گويد .
سر به زير انداخت و عرق خجالت بر سر و رويش نشست . درباريان به يکديگر نگاه مي کردند .
مأمون نيز که سخت آشفته حال شده بود در ميان سکوتي  که بر مجلس حکمفرما بود ، روي به بني  عباس و اطرافيان کرد و گفت : - ديديد و ابوجعفر محمد بن علي الرضا را شناختيد ؟ سپس بحث را تغيير داد تا از حيرت حاضران بکاهد . باري ، موقعيت امام جواد (ع ) پس از اين مناظرات بيشتر استوار شد .
امام جواد (ع ) در مدت 17سال دوران امامت به نشر و تعليم حقايق اسلام پرداخت ، و شاگردان و اصحاب برجسته اي داشت که : هر يک خود قله اي بودند از قله هاي فرهنگ و معارف اسلامي مانند :
ابن ابي عمير بغدادي ، ابوجعفر محمد بن سنان زاهري ، احمد بن ابي نصر بزنطي کوفي ، ابوتمام حبيب اوس طائي - شاعر شيعي  مشهور - ابوالحسن علي بن مهزيار اهوازي و فضل بن شاذان نيشابوري که در قرن سوم هجري مي زيسته اند .
اينان نيز ( همچنانکه امام بزرگوارشان هميشه تحت نظر بود ) هر کدام به گونه اي مورد تعقيب و گرفتاري بودند .
فضل بن شاذان را از نيشابور بيرون کردند .
عبدالله بن طاهر چنين کرد و سپس کتب او را تفتيش کرد و چون مطالب آن کتابها را - درباره توحيد و ... - به او گفتند قانع نشد و گفت مي خواهم عقيده سياسي او را نيز بدانم .
ابوتمام شاعر نيز از اين امر بي بهره نبود ، اميراني که خود اهل شعر و ادب بودند حاضر نبودند شعر او را - که بهترين شاعر آن روزگار بود ، چنانکه در تاريخ ادبيات عرب و اسلام معروف است - بشنوند و نسخه از آن داشته باشند .
اگر کسي شعر او را براي آنان ، بدون اطلاع قبلي  ، مي نوشت و آنان از شعر لذت مي بردند و آن را مي پسنديدند ، همين که آگاه مي شدند که از ابوتمام است يعني  شاعر شيعي معتقد به امام جواد (ع ) و مروج آن مرام ، دستور مي دادند که آن نوشته را پاره کنند .
ابن ابي عمير - عالم ثقه مورد اعتماد بزرگ - نيز در زمان هارون و مأمون ، محنتهاي بسيار ديد ، او را سالها زنداني کردند ، تازيانه ها زدند . کتابهاي او را که مأخذ عمده علم دين بود ، گرفتند و باعث تلف شدن آن شدند و ... بدين سان دستگاه جبار عباسي  با هواخواهان علم و فضيلت رفتار مي کرد و چه ظالمانه !

شهادت حضرت جواد (ع )
اين نوگل باغ ولايت و عصمت گرچه کوتاه عمر بود ولي رنگ و بويش مشام جانها را بهره مند ساخت .
آثار فکري و رواياتي  که از آن حضرت نقل شده و مسائلي را که آن امام پاسخ گفته و کلماتي  که از آن حضرت بر جاي مانده ، تا ابد زينت بخش صفحات تاريخ اسلام است .
دوران عمر آن امام بزرگوار 25سال و دوره امامتش 17سال بوده است . معتصم عباسي از حضرت جواد (ع ) دعوت کرد که از مدينه به بغداد بيايد .
امام جواد در ماه محرم سال 220هجري به بغداد وارد شد . معتصم که عموي ام الفضل زوجه حضرت جواد بود ، با جعفر پسر مأمون و ام الفضل بر قتل آن حضرت همداستان شدند . علت اين امر - همچنان که اشاره کرديم - اين انديشه شوم بود که مبادا خلافت از بني عباس به علويان منتقل شود .
از اين جهت ، درصدد تحريک ام الفضل برآمدند و به وي گفتند تو دختر و برادرزاده خليفه هستي ، و احترامت از هر جهت لازم است و شوهر تو محمد بن علي الجواد ، مادر علي هادي فرزند خود را بر تو رجحان مي نهد .
اين دو تن آن قدر وسوسه کردند تا ام الفضل - چنان که روش زنان نازاست - تحت تأثير حسادت قرار گرفت و در باطن از شوهر بزرگوار جوانش آزرده خاطر شد و به تحريک و تلقين معتصم و جعفر برادرش ، تسليم گرديد .
آنگاه اين دو فرد جنايتکار سمي کشنده در انگور وارد کردند و به خانه امام فرستاده تا سياه روي  دو جهان ، ام الفضل ، آنها را به شوهرش بخوراند . ام الفضل طبق انگور را در برابر امام جواد (ع ) گذاشت ، و از انگورها تعريف و توصيف کرد و حضرت جواد (ع ) را به خوردن انگور وادار و در اين امر اصرار کرد .
امام جواد (ع ) مقداري از آن انگور را تناول فرمود . چيزي  نگذشت آثار سم را در وجود خود احساس فرمود و درد و رنج شديدي بر آن حضرت عارض گشت .
ام الفضل سيه کار با ديدن آن حالت دردناک در شوهر جوان ، پشيمان و گريان شد ، اما پشيماني  سودي نداشت .
حضرت جواد (ع ) فرمود : چرا گريه مي کني ؟ اکنون که مرا کشتي گريه تو سودي ندارد . بدان که خداوند متعال در اين چند روزه دنيا تو را به دردي مبتلا کند و به روزگاري بيفتي  که نتواني از آن نجات بيابي . در مورد مسموم کردن حضرت جواد (ع ) قولهاي  ديگري هم نقل شده است .

زنان و فرزندان حضرت جواد (ع )

زن حضرت جواد (ع ) ام الفضل دختر مأمون بود . حضرت جواد (ع ) از ام الفضل فرزندي نداشت .
حضرت امام محمد تقي زوجه ديگري مشهور به ام ولد و به نام سمانه مغربيه داشته است .
فرزندان آن حضرت را 4 پسر و 4 دختر نوشته اند بدين شرح :

1 - حضرت ابوالحسن امام علي النقي ( هادي )
2 - ابواحمد موسي مبرقع
3 - ابواحمد حسين
4 - ابوموسي عمران
5 - فاطمه
6- خديجه
7- ام کلثوم
8- حکيمه حضرت جواد (ع ) مانند جده اش فاطمه زهرا زندگاني کوتاه و عمري سراسر رنج و مظلوميت داشت .


بدخواهان نگذاشتند اين مشعل نوراني نورافشاني کند . امام نهم ما در آخر ماه ذيقعده سال 220ه . به سراي جاويدان شتافت . قبر مطهرش در کاظميه يا کاظمين است ، عقب قبر منور جدش حضرت موسي بن جعفر (ع ) زيارتگاه

تاریخ : چهار شنبه 14 فروردين 1392 زمان : 1:50

نویسنده : اميرعباس دسته بندي : همه مطالب
PostRateBlock /endPostRateBlock OnlyMorePostBlock
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
/endOnlyMorePostBlock

برچسب‌ها: حضرت امام محمد تقي جوادالأئمه (ع ), امام جواد, امام محمد تقي , زندگي نامه امام جواد, زندگي نامه امام محمد تقي,

(نظر)

محبوب کن - فیس نمافيس بوك

RelatedPostsBlock /endRelatedPostsBlock CommentBlock
ارسال برای این مطلب
این توسط [Comment_Author] در تاریخ [Comment_Date] و [Comment_Time] دقیقه ارسال شده است

[Comment_Gavator]

[Comment_Content]


[Comment_Form] [Comment_Page]
/endCommentBlock